شخصی بود معروف به پرویزاهل فومن که مینی بوس بنز سفید قراضه ای داشت که شبیه و اندازه ماشینهای ون مسافرکش امروزی  که وقتی درجاده به حرکت در می آمد پشت سرخود ابری از گردو غبار به راه می انداخت.

اولین کسی که درشولم دارای ماشین شد فردی بود به نام منصور که از اهالی حسین کوه پایین شولم بود .جیب قراضه ای داشت که بدنه آن از برزنت وشیشه های پلاستیکی داشت .

از اولین کسانی که در شولم دارای خودرو شدند عبارت بودند از : دکتر علی آزاد، ایوب رنجبر،مرحوم جمشید عاشوری،

اولین فرد شولمی که دارای موتورسیکلت بود فردی بود به نام گداعلی (دامادمرحوم بَبَلِه عاشوری)اهل حسین کوه او موتورسیکلتی روسی و قوی داشت که چهار نفررا برترک آن سوار می کرد.بعد از اوحبیب عاشوری و مرحوم جمشید عاشوری وفردی به نام معروف دارای موتور سیکلتهای سوزوکی شدند.

اولین دوچرخه در شولم زیر پای فردی به نام نقی امیدی رویت شد بعد از او یدالله شهاب و صادق اسب زر دارای دوچرخه شدند.

اولین دکتر شولم دکتر علی آزاد است.

قدیم ترین پهلوان کشتی گیر شولم مرحوم رضا نقره ای بود بعد از او ایرج زاهدی وحسن جهانتاب دیلمبجاری حریف نداشتند.

اولین مغازه در شولم متعلق به قنبر گنجی مقدم بود که . بعد از اوسید عبدالله موسوی ،مرحوم شاکری ومرحوم امان الله شفاه دکانهایی کوچک دایر نمودند که تا سالها مبادله به صورت تهاتر بود یعنی جنس درمقابل جنس(مثل تخم مرغ  یا ِیک کاسه برنج در مقابل یک بسته کبریت )

اولین خیاط شولم اسماعیل  لَری بود .

اولین قاری قرآن شولم مرحوم عبدالله عاشوری (پدرم) بود او قرآن را از فردی به نام مرحوم کریمایی یاد گرفته بود.

تنها کسی که در شولم او را ملا صدا میزدند پدرم بود.

اولین کدخداهای شولم مرحوم حبیب رادمنش و قنبرمحبی  وسید حسن حقی بوند .

اولین خرده مالک شولم مرحوم حاج قنبر آزاد بود.

اولین سپاهی دانش رسمی شولم محمد علی پاسخ نام داشت که اهل شیراز بود بعد از او علی فرج زاده ونصرت صمد زاده از ارومیه بودند

اولی سپاهی ترویج وآبادانی در شولم علی قندالی نام داشت

اولین کسانی که از روستای شولم به عنوان آموزگار به کار تدریس پرداختند دو فرزند ارشد مرحوم علیخان شیرینفکر بودند متاسفانه اسمشان را فراموش کرده ام واحتمالا نام برادر بزرگتر باید ندرت شیرینفکر باشدو

اولین خانه هایی که در شولم سقفی حلبی داشتند متعلق بود به مرحوم خارابی و مرحوم سید حسن حقی .

اولین زمین والیبال شولم در محوطه کارخانه قدیمی برنج کوبی شولم و دکان قنبر گنجی مقدم واسماعیل لری(واقع در منطقه معروف به دکانسرا) بود که البته در حال حاضر ویران شده و اثری از آن بناها پیدا نیست.

از اولین دیپلمه های شولم نوروز شهاب بود.

اولین مداح خوش صدای شولم حبیب عاشوری بود

اولین کسی درشولم تلویزیون داشت نوروز شهاب بود من به اتفاق برادرم حبیب با رفتن به خانه ایشان  فینال جام جهانی بازی بین هلند وآرژانتین را در خانه او واقع در سَرَکَه شولم تماشا کردیم.تلویزیون سیاه وسپید پارس(توشیبا)چهارده اینچ کوچکی بود.

اولین موتور برق(ژنراتور) در مسجد سرکه شولم استفاده شد بعد از آن در خانه پدری (مرحوم کوته)نوروز شهاب برای اولین بار استفاده شد که سرو صدا ی زیادی داشت.

نخستین بلند گو را یدالله عاشوری در اوایل دهه پنجاه از تهران برای مسجد سَرَکَه خرید که با نیروی پیل خشک(قوه که همان باطری باشد)کار میکردو ده دوازده تا قوه در مخزن آن جا می گرفت.

نخستین کسی که از شولم به جرم قتل اعدام شد کشاورز ساده ای به نام رهنما بود.که بر سر آب مزرعه با بیل به سر یکی دیگر زده بود که باعث قتلش شد.

نخستین شهید شولم پسرخاله ام شهید احد شمشادی بود.

نخستین فراش مدرسه شولم قنبر ارمیون بود وبعد از او فردی معروف به ملا رحیمی.

نخستین سلمان شولم صفر مصباح (شفاه)بود

نخستین روحانی شولم شیخ احد محبی نام دارد

نخستین کتاب سوزی در شولم توسط نیروهای اسلامگرا (به سرکردگی شیخ احد محبی وایرج زاهدی)انجام گرفت که کتابها ی کتابخانه گروههای طرفدار کمونیست(به سرکردگی دکتر جوشنی) را که در محل کارخانه برنجکوبی محمد مقدم بود باشکستن قفل در کتابخانه وبیرون ریختن کتابهای نویسندگان کمونیست آتش زدند.

نخستین کتابخانه در شولم که تعداد محدودی کتاب در آن بود توسط شهید علی محبی وبا همکاری من دایر شد.

نخستین زمین فوتبال شولم که آشنایی با فوتبال وشروع بازی فوتبال در آن انجام گرفت حیاط خانه ما در منطقه "لات" شولم بود.

به عنوان یک شولمی نخستین بازی فوتبال که تماشا کردم فینال جام جهانی 1974بود که در آلمان غربی برگذار شد و در فینال آلمان غربی 1-2 هلند رابرد بازیکنانی مثل گرد مولر ،بکن بایر ،کرویف ونیسکنز در این تیمها عضویت داشتند.من این بازی را زمانی که کودکی بیش نبودم به اتفاق برادربزرگم دریکی از قهوه خانه های خیابان یادآوران(شهید رجایی فعلی) تهران تماشا کردم

به عنوان یک شولمی اولین فیلم سینمایی که دیدم نامش طوقی بود .من 9سال داشتم وگویا سال 48یا 49 بود

اولین فیلم سینمایی که در شولم برروی پرده به نمایش در آمد فیلمی بود به نام خونبارش که در اوج جنگ تحمیلی در حیاط دبستان ابتدایی شولم به نمایش گذاشته شد.

اولین چاه آب که برای آبیاری مزرعه در شولم حفر شد و با استفاده از زنراتور که با نیروی سوخت بنزین کا رمیرد ، توسط کاسعلی عابدین پور انجام گرفت.

اولین فارغ التحصیل با مدرک حقوق ازشولم به احتمال زیادآقای امید نوروزپور بوده اند(اگر اشتباه نکنم).

اولین فارغ التحصیل دبیرستان از شولم که با وجود مشکل شنوایی توانست رتبه اول دوسال آخر دبیرستان را در رشته خدمات اداری و بازرگانی دکتر هوشنگ مرادی فومن اخذ کند من بودم.

اولین دانش آموزان دختر در شولم عبارت بودند از: اومیله روزدار،صبورا زاهدی ،زهرا گلریزوخواهرکوچکترش، و دوخواهر دوقلوبه نام شهین ومهین (از شوالمروار)که  نام فامیلشان دقیقاٌ نمی دانم.

اولین کسی از شولم که در حین مسابقه فوتبال(طبق شنیده ها)در زمین فوتبال فوت کرد جوانی به نام فامیل موسوی وفرزند سید عبدالله موسوی(که اونیز در سانحه برخورد با ماشین در یکی از شهرستانهای محل خدمت سربازی پسرش فوت کرده است)، بود

 اولین فردی که ازشولم به یکی از تیمهای ملی فوتبال دعوت شد بازیکنی نونهال به نام حسام سلطانپور نام داردکه به تیم ملی نونهالان دعوت شد.

نخستین موذن شولم که وقت اذان مغرب با صدای بلند در ایوان خانه مرحوم محمدمحمدپور(معروف به پیسَه مَمَد)درسالهای دهه 1340 اذان میخواند مردی بود به نام غلامعلی .اوصدای خوبی نداشت ومتاسفانه با شنیدن صدایش بعضی ها خنده شان می گرفت خدا رحمتش کند.

نخستین کسی که از شولم مهماندار هواپیماشد فردی بود به نام احمدشفاح (مصباح) فرزتد ابراهیم وبرادر همین فتی مصباح خودمون .

نخستین واسطه ارمنیها  از شولم فردی بود به نام جلیل او فردی غیر بومی و گیلک زبان  بودکه در کنار جاده شولم کمی پایین تر از منزل مراد درستان دکانی باز کرده بود.اوهمیشه با چند نفر ارمنی گوشت گراز های شکارشده توسط روستاییها را می خریدند،کباب می کردند ومی خوردند،بوی مشروب می دادوهر عروسی که دعوت می شد وسط جشن عروسی یک نعلبکی و استکان دستش می گرفت وشعر معروف" ویه ویه وای اوفِینَه   ....شکم درد کنه اوفِینَه "را دَم می گرفت و  می خواند وآخر سر هم نعلبی را می شکست .یک بار ماه محرم بود،وسط مداحی آمد مسجد سَرَکَه وبا شنیدن مداحی غش کرد حالا به چه دلیل خدا می داند.این داستان مربوط به دهه 1350می باشد.

نظرات شما عزیزان:

علی بی غم

ساعت12:51---21 آبان 1394

[وب سایت] - [ایمیل]

از زحمات شما سپاسگزارم

محمودحقی

ساعت2:08---15 آبان 1394

- [ایمیل]

سلام.دمت گرم محمد آقا عالللللللی

قنبری

ساعت16:48---7 آبان 1394

[وب سایت]

سلام لطفا بیشتر از شولم بگین.

علی مقدم

ساعت23:32---17 ارديبهشت 1394

[وب سایت]

دکترجا دست شمادردنکه انشأاله خدا شما راحفظ کنه برای ما درود فراوان برشماباد
پاسخ:مرسی آقای مقدم ...بزرگواری برادر

منیر اقسامی

ساعت4:01---27 شهريور 1393

[وب سایت]

باسلام ای مرحبا به اینهمه اطلاعات یقینأزحمت زیادی برای جمع آوریش کشیدی خداقوت وخسته نباشی

رضاحقی

ساعت2:31---2 شهريور 1393

[وب سایت] - [ایمیل]

سلام اقای عاشوری ممنون ازاین همه اطلاعات ...
سلام اقای حقی ممنونم از توجه وحضورسبزتون در وبلاگ بنده

شهاب

ساعت11:08---16 مهر 1392

سلام اقای عاشوری خسته نباشی وبلاگ بسیار خوبی داری از مطالب خوب و جالب شما لذت بردم موفق باشی انشالله
پاسخ:شهاب جان از اظهار محبت ولطفتان بسیار سپاسگذارم از اینکه بنده را مورد لطفتان قرار داده اید بسیار بسیار متشکر وممنونم وبرای شما هم آرزوی موفقیت وسربلندهی می کنم.

Mohammad reza

ساعت8:19---21 مرداد 1392

[وب سایت] - [ایمیل]

واقعا عالی...
یه اطلاعات کامل از گذشته شولم،کار بسیار جالبیه...

Mohammad reza

ساعت8:16---21 مرداد 1392

[وب سایت] - [ایمیل]

ممنون از حضور سبزتان در وبلاگ شولم پیکچر...

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: